سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون طلیعه نعمتها به شما رسید ، با ناسپاسى دنباله آن را مبرید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :0
کل بازدید :2185
تعداد کل یاداشته ها : 12
103/2/16
7:25 ص

ما در عصری زندگی می کنیم که اطلاعات ما را احاطه کرده است دنیای ما دنیای اطلاعات و ارتباطات است دنیایی جذاب و پر از هیجان و سردرگمی، دنیایی که زمان و مکان در آن بی معنی است و مرز واقعیت و مجاز به اندازه ی تار موییست و حتی شاید کمرنگ تر ، با هر طلوعی مغز ما قبل از آنکه روشنایی را ببیند و به آغاز روز بیندیشد در معرض تیرباران اطلاعاتی رسانه های مجازی و الکترونیکی قرار می گیرد و فقط کسی یارای مقابله با این حمله ی اطلاعاتی را دارد که مسلح به مهارتهای ارتباطی و رسانه ای باشد وگرنه خیلی زود شکست می خورد و اسیر دروغ های رسانه ای، دروازه بانی های بیش از اندازه و فضای مجازی می شود بیاییم خود را به سواد رسانه ای مسلح کنیم تا ما حاکم دنیای رسانه ای امروز باشیم و اطلاعات راهنمای راه موفقیت ما باشد نه سقوط ما در ورطه ی اقناع دشمنان و شکست در جنگ نرم جهان امروز، خوشحالم از آغاز راهی روشن و امیدوارم برای دوستان هم مفید باشد و با بیان نظرات خود هدایتگر ما در این راه باشید.

http://mediamanagement.parsiblog.com


  
  

 

ازویژگیهای اساسی انسان آگاهی از رفتار خود و برخورداری ازنیروی تفکر است.تفکر انتقادی یکی از ابعاد اساسی وجود انسان است و متناسب با ویژگیهای عصر فراصنعتی و تغییر و تحول فزاینده آن است. بسترسازی درجهت حصول به تفکر انتقادی و به فعل در آوردن استعداد بالقوه فراگیر در حیطه ی سواد رسانه ای منجر به دستیابی به یادگیری موثر در فراگیر می گردد و امکان بده بستان آگاهانه ی فراگیر با محیط پیرامون،دریافت و نهایتا

انتقال اطلاعات به وجود می آید که این امر موجب شکوفا شدن خردورزی و قوه ی خلاقیت فراگیر شده است. اسکریون تفکر انتقادی را فرآیند منظم، هوشمندانه، فعالانه و ماهرانه در مفهوم سازی،کاربرد، تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی اطلاعات جمع آوری شده یا پدید آمده از طریق مشاهده، تجزیه، تفکر و استدلال می داند.  یکی از شناخته شده ترین تعاریف تفکر انتقادی از رابرتانیس ( 1991 ) است. او تفکر انتقادی را به عنوان تفکر مستدل و تیزبینانه درباره ی اینکه تصمیم بگیریم چه چیزی را باور کنیم و یا انجام دهیم تعریف می کند. در همین راستا تفکر انتقادی به عنوان یکی از اجزا ی اساسی در موضوع سواد رسانه ای مطرح می شود. تفکر انتقادی به تمامی اشکال ارتباطاتی توجه دارد. براون معتقد است اشکال اولیه ارتباطات چاپ (مثل کتاب) اشکال گوناگون رسانه های جمعی

ارتباطات چاپی (مثل روزنامه و مجله) و ارتباطات تصویری (مثل تصاویر متحرک) طی سالها مورد بررسی قرار گرفته است. تا از این رهگذر شناخت بهتر و کامل تری نسبت به محتوای پیام آنها و چگونگی آفرینش شان فراهم شود. پژوهشهای مرتبط با موضوع نشان دهنده تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر پرورش تفکر انتقادی است. یوچو در مطالعه ای که با هدف پرورش تدریس متفکرانه و بهبود تفکر انتقادی، با استفاده از یک برنامه ی شبیه سازی کامپیوتری انجام شد نشان داد که شبیه سازی کامپیوتری برای تدریس مهارتهای کلی تفکر انتقادی وسیله ای مفید برای بهبود تدریس متفکرانه معلمان است و قبل از معلم شدن باید این آموزشها را برای آموزش تفکر انتقادی شاگردان خود در یافت نمایند.

هاپسن( 1998 ) رابطه میان محیط کلاسهای غنی شده بافناوری و رشد مهارت های تفکر سطح بالا و نگرش دانش آموزان نسبت به کامپیوتر را بررسی کرده است و نشان داده است که :

 آشنایی با منابع فناوری نقش معلمان را از سخنران به تسهیل کننده و راهنما تغییر شکل می دهد. محیط های یادگیری غنی شده با فناوری اثر مثبت و معنی داری را بر روی نگرش دانش آموزان در زمینه انگیزه, خلاقیت و  اهمیت کامپیوتر داشته است.

رامپاگاپرن ( 2007 ) ،درتحقیقی تحت عنوان مهارتهای تفکر انتقادی و نگرش دانش آموزان نسبت به فناوری اطلاعات و ارتباطات در محیطهای یادگیری کلاس مبتنی بر کامپیوتر نشان داده است که سطوح تفکر انتقادی در دانش آموزان افزایش یافته و نگرش آنها نسبت به فناوری اطلاعات و ارتباطات در جهت مثبت بهبود یافته است.

مفهوم تفکر انتقادی

تفکر انتقادی تقریبا به معنای تفکر اندیشمندانه و منطقی است که روی تصمیم گیری برای انجام دادن چیزی یا باور آن متمرکز است. از این اصطلاح این روزها به طور گسترده ای استفاده می شود .تفکر انتقادی، نقد کردن صرف نیست بلکه منظور از کلمه انتقادی نگاهی تیزبینانه است. تفکر انتقادی فرآیندی است که به موجب آن نظرات، اطلاعات و منابعی را که آن اطلاعات را فراهم می کند ارزیابی می کند و به طور منسجم و منطقی آنها را نظم می بخشد، با عقاید و اطلاعات دیگر مرتبط می سازد، منابع دیگر را درنظرمی گیرد و برای مفاهیم ضمنی آنها را مورد ارزیابی قرار می دهد.

سطوحتفکرانتقادی

درتفکر انتقادی، سه سطح تحت عنوان پایه،پیچیده و تعهد شناسایی شده است.

سطح پایه تفکر انتقادی: دراین سطح،یادگیرنده با حس اعتمادی که به تخصص خود دارد،برای هر مشکل پاسخ و راه حل درستی ارائه می دهد. دراین سطح، تفکر با توجه به واقعیات، اصول و یا قوانین پایه است.

سطح پیچیدة تفکر انتقادی : درسطح پیچیده،فرد جدا شدن از منابع هدایت کننده را آغاز و با تحلیل آزمایش شیوه های دیگر،به طور مستقل تفکرمی کند.

سطح تعهد تفکر انتقادی: در اینسطح،یادگیرنده انتخاب راه حل گرفتن از دیگران را به صورت نیاز احساس می کند و خود را گویی به دیگران ملزم می بیند. یادگیرندة مجهز به تفکر انتقادی،به مهارتهایی دست می یابد که می تواند در فرایند آموزش و یادگیری به شیوة  صحیحی قضاوت، تصمیم گیری و ارزشیابی کند.

ضرورتواهمیتپرورشتفکرانتقادی

تفکر انتقادی سبب می شود که فرد از مدارک و شواهد موجود بالاترین درک را داشته باشد و درک کردن فرد را قادر می سازد تا نظرات و معانی را که در ورای هر چیز مهم وجود دارد،آشکارسازد.حتی در موقعیتهای روزمره تفکر انتقادی، تفاوت واقعی میان موفقیت و شکست در هر کار را به ما می نمایاند و به موفقیت یاری می رساند.  به طور کلی در زمینه ی ضرورت و اهمیت تفکر انتقادی به موارد زیر می توان اشاره کرد:

ü      تفکر انتقادی یکی از ابعاد اساسی وجود انسان است و پرورش آن سبب رشد آدمی می شود.

ü      تفکر انتقادی با ویژگیهای عقلانی انسان مانندکنجکاوی و ترقی طلبی منطبق است.

ü      به واسطه آن کاربردی کردن یادگیری بر اساس فعالیت خود یادگیرنده انجام می شود.

ü      متناسب با ویژگیهای عصر فرا صنعتی و تغییر و تحول فزاینده آن است.

ü      برگرفته از اهداف اساسی تعلیم و تربیت است.


برگرفته از مقاله واکاوی سواد رسانه ای و تفکر انتقادی، دومین همایش مدیریت و فرهنگ توسعه

 


  

1-همه رسانه ها ساختارمند هستند:رسانه ها با دقت ساختارهای زیرکانه ای ارائه داده که بسیاری از تصمیم گیری ها و نتایج را از عوامل تعیین کننده منعکس می کنند. بیشتر دیدگاه های ما نسبت به واقعیت بر مبنای پیام های رسانه ای است که پیش ساخته هستند، یعنی حاوی نگرش ها، تفسیرها و نتایجی است که تقریبا شکل گرفته است، در نتیجه در زمان تحلیل پیام های رسانه ای باید توجه کنیم که این پیام چگونه شکل گرفته و چگونه واقعیت را بازنمایی می کنند.

2- همه افراد پیام ها را به سختی تفسیر می کنند: کسانی که برنامه تلویزیونی با سایر رسانه ها را مشاهده می کنند، اغلب تجارب مشابه ندارند. هر کسی می تواند پیام را با توجه به سن، فرهنگ، تجربه های زندگی، ارزش ها و باورها به صورت مختلف قبول می کند.

3- رسانه ها منافع تجاری دارند: بیشتر رسانه ها برای سود ایجاد شده اند. تبلیغات بزرگترین منبع درآمد رسانه ها هستند، در نتیجه در برخورد با رسانه ها باید توجه کنیم چه کسی و چرا متن رسانه ای تولید می کند.

4- رسانه ها پیام های ایدئولوژیک و ارزشی دارند: تولید کنندگان پیام های رسانه ای عقاید، ارزش ها و تعصب هایی دارند، در نتیجه بر اینکه چه چیزی و چگونه گفته شود، تاثیر می گذارند. همه پیام های رسانه ای حاوی ارزش ها هستند و لازم است این پیام ها درباره موضوع هایی نظیر ماهیت سبک زندگی، واقعیت مصرف گرایی، نقش زنان، پذیرش اقتدار و... رمزگشایی شود.

5- هر رسانه زبان، تکنیک، اخلاق، باور و اصول هنری خاص خود را دارد: هر رسانه ای معنایی را خلق می کند که به صورتی متفاوت از واژگان، تکنیک ها، سبک ها و باورهای خاصی استفاده می کند. توسعه مهارت های سوادرسانه ای امکان رمزگشایی را برای ما به وجود می آورد. 

6- رسانه ها معانی تجاری دارند: سواد رسانه ای بر آگاهی از پایه های اقتصادی تولیدات رسانه های جمعی مبتنی است. اکثر رسانه ها به دنبال حامیان اقتصادی هستند، در نتیجه مخاطبان را هدف تبلیغات خود قرار می دهند.

7- رسانه ها معانی اجتماعی و سیاسی دارند: تغییر ماهیت زندگی خانوادگی، استفاده از اوقات فراغت و نتایج بحث های سیاسی توسط رسانه ها به وجود می آید. در واقع، رسانه ها تلاش می کنند ارزش ها را به شکل منطقی نمایش دهند. 

8- در رسانه ها شکل و محتوا مرتبط به هم هستند: هر رسانه برنامه و جهت گیری های تکنیکی خاص خود را دارد و واقعیت را به شیوه ای منحصر به فرد رمزگذاری می کند


  

بازی رایانه ای مانند ورزش فعالیتی مفرح است که بعضا یک فراینر رقابتی اجتماعی را نیز می رساند. بر اساس تحقیقات روان شناسی اجتماعی، عموما مردان بیش از زنان برای ورود به موقعیت های رقابتی برانگیخته می شوند. همچنین بازیکنان مرد نسبت به بازیکنان زن، انگیزه ی بیشتری برای رقابت در باز رایانه ای دارند.از این رو ژانر رقابتی بازی های رایانه ای بیشتر از سوی مردان استفاده می شود تا زنان. در کل ترجیح های دو جنس برای بازی با یکدیگر فرق دارد. پسرها بیشتر بازی های اکشن، ماجراجویانه و شبیه سازی شده را می پسندند، در حالی که دخترها بیشتر به بازی های منطقی و مهارتی گرایش دارند. البته آن طور که به نظر می رسد، در مجموع گرایش پسرها به بازی های رایانه ای بیش از دختران است. هر جند آمار استفاده دختران از این بازی ها نیز رو به افزایش است. طبق آماری که در سال 2007 منتشر شده، 41 درصد از متقاضیان رو به گسترش بازی های تعاملی را دختران تشکیل می دهند. بیشتر تحقیقات نشان داده است که کودکان پیش دبستانی از هر دو جنس، علاقه ی یکسانی به بازی رایانه ای دارند اما با بالغ شدن دخترها، علاقه ی آن ها به بازی رو به کاهش می رود. به نحوی که هر دو جنس تا حدودی پذیرفته اند که بازی کامپیوتری یک بازی پسرانه است. این شکاف جنسیتی در بازی در سن بلوغ رخ می دهد و علت آن هنوز به طور دقیق مشخص نیست. با این حال برخی پژوهشگران معتقدند که یکی از دلایل آن می تواند این باشد که اغلب بازی های کامپیوتری برای پسرها طراحی شده اند و در طراحی آن ها به علاقمندی دختران توجه نشده است. از این رو اغلب، اولین مواجهه یک دختر با بازی کامپیوتری ناخوشایند است.  از دیگر نکات حائز اهمیت بحث جنسیت و رسانه ها، بحث محتوای بازی های رایانه ای است . بیشتر کاراکترهای بازی مرد هستند و زمانی هم که کاراکتر زن است، به شکلی منفی نمایانده می شود. بر اساس یک تحقیق در میان بازی های پرفروش، تنها 16 درصد از شخصیت های بازی ها زن هستند و حدود نیمی از آن ها بیشتر در نقش ناظر در بازی حضور دارند تا این که شریکی فعال در بازی باشند. بر اساس تحلیل محتوایی که خانم دیترز بر روی بازی های رایانه ای انجام داد، کاراکترهای زن بازی ها به طور غیر عادی لاغر، نیمه برهنه و دارای سینه های بزرگ هستند. این تحلیل همچنین نشان داد که نقش اکثر این کاراکترها، نقش یک زن مضطرب  پریشان است. به همین ترتیب پراونزو هم نشان داده که زنان در بازی ها یا قربانی اند یا جایزه ی بازی. برای نمونه می توان به بازی "جاده ی سرعت" که مسابقه موتورسواری هیجان انگیزی است، اشاره کرد. بازی به شکل کارتون است اما اگر بازیکن برنده شود، صحنه ای واقعی و فیلم مانند نشان داده می شود که زنی به عنوان جایزه در پشت موتور موتور سوار گذاشته می شود. به اعتقاد دیترز بازنمایی منفی زنان در بازی ها منجر به درونی شدن این کلیشه می شود که زنان ضعیف هستند و به راحتی قربانی می شوند و این قربانی شدن به عنوان جنبه ی عادی از زندگی قلمداد می شود. در تحقیقی که توسط خانم کافای  انجام شد، از دختران و پسران خواسته شد که بازی مطلوب خود را طراحی کنند. تم اصلی اغلب بازی های طراحی شده توسط پسران بر اساس جدال میان خیر و شر بود، در حالی که دخترها به خطوط داستانی و شخصیت ها تمایل داشتند. دخترها بیشتر تمایل به کاوش در ویژگی های شخصیتی کاراکترها و زندگی آن ها دارند تا این که به دنبال بردن بازی باشند. دی جین، اوپیتیس، کوچ و یونگ، نیز تجربه دختران را در بازی " جستجوی ققنوس" مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که دخترها شخصیت های زن بازی را به شخصیت های مرد بازی ترجیح می دهند و تمرکز بیشتری بر تعامل بازی با شخصیت های زن دارند. یکی از بازی هایی که در میان دختران از موفقیت قابل توجهی برخوردار شده، بازی " طراحی مد باربی" است. ساب رامانیام و گرینفیلد این بازی را مورد مطالعه قرار دادند و متوجه شدند که علت علاقه ی دختران به این بازی کم بودن میزان خشونت در آن، وجود فضای زندگی واقعی و استفاده از یکی از الگوهای بازی های رایج دختران در دنیای دیجیتالی است. مطالعه ای که چند سال پیش توسط بنیاد آموزشی موسسه آمریکایی زنان دانشگاهی (AAUW) انجام شد، نشان می دهد که دختران، اغلب بازی های ویدئویی خشن را دوست ندارند و بازی های شخصیت مند، تعاملی و همراه با ایفای نقش را ترجیح می دهند. بازی های دختران که از میانه ی دهه ی 1990 در بازار زیاد شد، اغلب بر روی خرید، مد، قرار ملاقات و ظاهر تمرکز یافته است. اهمیت تناسب محتوای متن با امیال، گرایش ها و نیاز های مخاطب به ویژه در بازی کامپیوتری از آنجاست که رعایت شدن این عوامل در محتوای بازی موجب می شود که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.


  

 

بازنمایی در لغت یعنی توصیف کردن، تصویر ساختن، نشان دادن،نماد سازی کردن یا نشانه ی چیزی بودن است. به عبارت دیگر بازنمایی تولید معنای مفاهیم در ذهن ما از طریق زبان است.

از نظر ریچارد دایر مفهوم بازنمایی عبارت است از نحوه ی ساختی که رسانه های جمعی از جنبه هایی از واقعیت مثل افراد، مکان ها، اشیاء، اشخاص و هویت های فرهنگی و دیگر مفاهیم مجرد می سازند. 

استوارت هال توضیح می دهد که دو فرایند یا نظام مجزای بازنمایی مرتبط با هم وجود دارد او می گوید: نظام اول نظام ادراکی یا نقشه ی ذهنی است در این نظام تمام موضوعات، مردم و حوادث با یک سری از مفاهیم و بازنمایی های ذهنی مرتبط هستند. این مفاهیم با توجه به فرهنگ و جامعه ی ما به شیوه ی خاصی نظام یافته اند. ( هال، 17:1997) نظام دوم، زبان است که به ما اجازه می دهد اصطلاحاتی را به صورت اختیاری به جای چیز دیگری تعیین کنیم. در حال حاضر زبان در مورد آن دسته از معانی که خلق و مبادله می شوند، واسطه ی رایج آن چیزی است که ما از اشیاء درک می کنیم.معانی فقط می توانند از طریق دسترسی معمول و مشترک ما به زبان تسهیم شوند. ما در زبان برای بازنمایی مفاهیم، ایده ها و احساستمان به سایر افراد، از نمادها استفاده می کنیم. این نمادها شامل صداها، کلمات نوشته شده، تصاویر تولید شده الکترونیکی، نت های موسیقی و حتی اشیا هستند. زبان یکی از رسانه هایی است که از طریق آن افکار، عقاید و معانی در یک فرهنگ بازنمایی می شوند. از دیدگاه جان فیسک (1380) رسانه ها برنامه هایی آکنده از معانی نهفته را ارائه می کنند و می کوشند با مهار این معانی،آن ها را به معانی یگانه تر و مرجح تری تبدیل کنند. از نظر استوارت هال، خود واقعیت فقط زمانی معنادار می شود که بازنمایانده شود. وانگهی بازنمایی ها و معانی چسبیده به آن ها در طول زمان بسته به این که از چه منظری عرضه شوند، متغیر هستند. می توان بحث هال را چنین خلاصه کرد که اولا هیچ واقعیت معناداری وجود ندارد، مگر آنکه بازنمایانده شود و دوم این که بازنمایی بعد از رویداد رخ نمی دهد، بلکه بخشی از آن رویداد است. در واقع چیزی که ما رویداد می نامیم، خارج از بازنمایی وجود ندارد.

بازنمایی در رسانه ها کارکردهای خاص خود را دارد. ریچارد دایر درباره ی بازنمایی این پرسش را مطرح می کند که چه کسی، کدام گروه را به چه شیوه ای بازمی نمایاند؟ به دنبال چنین رویکردی است که موضوع رابطه ی میان بازنمایی، قدرت و ایدئولوژی پدیدار می شود. به این معنا که بازنمایی فرایند بازتاب شفاف واقعیت از طریق رسانه ها نیست که در مواقعی ممکن است با نواقصی در انعکاس شفاف مواجه باشد. بلکه اساسا در این تلقی بازنمایی فرایندی است که طی آن برخی امور نمایانده می شوند، در حالی که بسیاری از امور مسکوت می ماند. در واقع آنچه بازنمایی می شود، احتمالا با منافع عده ای خاص گره خورده است. نکته حائز اهمیت این است که بازنمایی ها اموری واقعی پنداشته می شوند و از این رو فرایند تکوین شخصیت یا ذهنیت گروه های خاص را هدایت و کنترل می کنند اما به طور کلی بازنمایی چیزی جز حقیقت بر ساخته نیست که به واسطه ی گفتمان های خاصی شکل می گیرد. در حقیقت رسانه ها واقعیت را بازتاب نمی دهند بلکه آن را بازنمایی می کنند. این بازنمایی به نفع عده ای خاص و به ضرر عده ای دیگر است.


  
   1   2      >